هی روزگار ...

شاید هم حی روزگار ...

کاشکی فقط *نویسنده بودم*، هر کسی تو این دنیا یک وظیفه ای داره،

یک امتحانی داره.

امتحان جوری هست که مخیر به راحتی و رد شدن هستی، یا تحمل سختی و قبول شدن.

برخی ها برای اینکه تحمل امتحان پس دادن را ندارند، اصلا امتحان نمی شوند.

اصلا امتحان برایشان مشقت داره و انتخاب اونها در همه امتحان ها امتحان ندادن هست.

ترک امتحان است.

دمشون گرم ولی همیشه سر جاشون می مانند. دقیقا سر جایی که بودند.

 

برخی ها دنبال امتحان شدن هستند. 

دنبال سختی ها، دنبال تحمل سختی ها،

و طی می کنند امتحان ها را .

امتحان من امتحانی است عجیب، و شاید سخت ترین امتحان برای مقدر شده.

انتخاب من انتخابی است بین حواس پرتی هایم و حواس جمع بودن هایم.

دعا کنید حواس جمع بودن را انتخاب کنم و نه حواس پرتی ها را

@sinra_ir

آرزویم این بود
جمعه ها تعطیل بود

زندگی آسان بود

آب هم مثل غذا کامل بود

آدمیزاد کمی عاقل بود

آرزویم این بود

 

 آسمان آبی بود

آرزویم این بود

 

ساعتم کند نبود، تند نبود.

آرزویم این بود

جمعه ها تعطیل بود

جای من تنگ نبود‌‌

چای داغُ و بستنی گرم نبود.

حبه قندها همگی شیرین بود.

اگر نویسندگی سر ریز مطالعه باشد، می‌چسبد. ارزش دارد در غیر این صورت فایده ندارد.