نامه های کودکانه به پروفسور انشتین عزیز
برداشت آزاد من از کتاب پروفسور انشتین عزیز که مجموعه نامه های کودکانه به آلبرت انشتین است.
در تاریخ 14 بهمن 99 تمومش کردم
با بیماری ها متعددی دست و پنجه نرم کرده است.
نه از هیتلر خوشش می آید و نه حاضر است ریاست جمهوری اسرائیل را 5 سال بعد از اشغال فلسطین قبول کند.
اسطوره ای برای یهودیان و تقریبا جزو اولین سلبریتی های رسانه ای.
انشتین، چارلی چاپلین سلبریتی های رسانه های نوین هستند.
با گاندی نامه نگاری کرده است و طرفدار اوست.
اولین مقاله ای که می نویسد در نقد امتحانات نهایی دانش آموزان دبیرستانی است که استرسش به دانش آموزان آسیب می رساند و مفید نیست.
خیلی اهل جزوه نویسی نبوده و در دانشگاه از دوستانی که جزوه خوب می نوشتند جزواتشان را قرض می گیرد.
انشتین به منبعی برای پاسخگویی سوالات آدم ها تبدیل شده بود، اسطوره ای که سوالات پیامبر گونه را نیز می بایست پاسخ بگوید.
پسری در نامه به انشتین می گویند، فراسوی آسمان چیست.
نان های اختلافی
عجب نونی براش داشت رو شنیدید؟
شاید شما هم مثل من بشناسید کسانی رو که سودشان در اختلاف است.
_خط خطی و مچاله کردن کاغذ مثل فیلم ها_
{
نشد...
اینجور نوشتن ها به دلم نمیچسبد. یک چند نفری از قلمم تعریف کردند و همش دیگه نگران این هستم که نکنه این خوب نشه، بعضی اوقات آدم بی جنبه را نباید تعریف کرد. باید شرح داد.
}
_خروج از خط خطی و مچاله کردن_
اشیا به ضد اونها شناخته می شودند مثلا اگر سیاهی نباشد که سفیدی معلوم نمی شود. یا تر و خشک یا هزاران مثال دیگر
ما این قانون ضدیت رو خوب فهمیدیم.
ولی بعضیهامون چون هویتی نداریم برای اینکه شناخته بشیم برای خودمون متضاد درست میکنیم. دشمن درست می کنیم.
از لحاظ سیاسی بگیر، فرهنگی بگیر و ...
مستعمره های مجازی
دیروز در یکی از پلتفرم های تبلیغ در فضای مجازی یک آگهی ارسال کردم و هزینه اون را پرداخت کردم، هنوز آگهی تایید نشده بود که نمیدونم و به چه علت پیام آمد که حساب کاربری شما مسدود می باشد و تمام آگهی های پیش از این که در اون پلتفرم قرار داده بودم و هزینه برایش پرداخت کرده بودم حذف شد.
تا اینجا مشکلی نداشتم، پیش خودم گفتم احتمالا اشتباهی رخ داده و با تماس با پشتیبانی مشکلم حل میشه، آخه من خودم برنامه نویس هستم و میدونم گاهی اوقات ربات های کنترل کننده ممکن است اشتباه کنند.
به پشتیبان زنگ زدم و موضوع رو مطرح کردم، پشتیبان تنها کاری که کرد گفت شما قوانین رو رعایت نکردید ومسدود شدید و دیگر نمی تونید از این امکانات استفاده کنید.
من به پشتیبان محترم گفتم این رو که خودم می دونم، من تماس گرفتم که علت را جویا بشم و اینکه احتمالا اشتباهی رخ داده باشه.
و پشتیبان که انگار ربات همون موضوع را بارها تکرار کرد.
گوشه گیر ها
?آخرین باری که سوار مترو شده بودم و ایده مترو نویس به ذهنم رسیده بود دو سال پیش بود. قبل از کرونا.
اون موقع ها مردم صورتشان پیدا بود و ماسکی به چهره نداشتند و از همدیگه نمی ترسیدند.??
?اولین تفاوتی که بعد از دو سال دیدم، صندلی های مترو بود که یکی در میان برچسب هایی زده شده بود که اینجا ننشینید. ⛔
این برچسب های اینجا ننشین هم چیز خوبی است و به نظرم خودش میتواند یک شغل باشد.
یک حساب سر انگشتی کنید می فهمید چند تا صندلی تو شیراز خودمان داریم که مردم نباید بنشینند....
تازه صندلی مسئولین هم به کنار که مردم نمی توانند بنشینند و میشود برای آنها هم نوعی برچسب تولید کرد.
?برچسب ها را نگاه می کردم و جای خود را انتخاب کردم. روی بعضی از صندلی ها که در گوشه قرار داشت هم برچسب زده بودند. و من و نفراتی که همراه من وارد واگن شدند همه دنبال گوشه بودیم.(توضیح ایستگاه اول بودم و واگن خالی بود).
به برچسب های این صندلی ها نگاه کردم دیدم بیش از بقیه از رنگ رو افتاده اند.
اونجا بود که گفتم گوشه گیرها زیاد شده اند.?
?مامور مترو آمد داخل و به جوانی که ماسک نداشت گفت ماسک نداری و اون هم گفت ماسک ندارم. و گفت خوب هیچی.
احتمالا اگر می گفت، بچه ها این ماسک نداره خخخخ، پایان مناسب تری بر این دیالوگ بود.
?
صفحه3 از8