نصفه شبه و مثل این چند روز اخیر من بیدارم...
میخوام از تجربه تمرکز بسیار شدید بنویسم.
شاید تا بحال تجربش کرده باشید.
من هر وقت وارد فاز تمرکز بسیار شدید می شم بعد که از اون حالت در میان انگار کل دنیا برام نو شده و تازگی داره ویک جور دیگه ای هست.
مثل وقتی که بارون می باره و شما از هوای داخل خونه به هوای بارانی میرید و با یک تازگی روبرو میشوید.
من به کتابهای خودیاری خیلی علاقه دارم و تا بحال تعداد زیادی از اونها رو خوندم. خیلی جالبه کتابهایی که در رابطه با کارهای عمیق، تمرکز و هدف صحبت می کنند حتما از زندگی برنامه نویسان مثال می زنند.
خیلی عجیبه شاید برنامه نویسی دنیایی باشه که در اون بتونی تجربیات متفاوت تر از هر کاری را بدست بیاری.
با اینکه بیش از 14 ساله وارد دنیای برنامه نویسی شدم ولی هیچ وقت دوسش نداشتم.
باید اعتراف کنم که کم کم دارم بهش وابسته میشم.