امروز از یکی از دوستان شنیدم که امام خمینی بعد از آمدن به ایران برنامه تشکیل حکومت نداشت، برنامه مفصل تری برای رویارویی فیزیکی با نظام سلطه در جهان داشت.بعد ها که دید نمی شود آمد و حکومت تشکیل داد.

بعد از شنیدن این مطلب بر خود لازم و بلکه واجب دانستم مطلبی در این خصوص بنویسم و انگشتان مبارک را با کیبورد آشتی بدهم.

اول

اگر حوصله حجم خوانی ندارید و از بچه های نسل واتس آپ و اینستا و غیره و ذالک هستید که وای مامانم اینا برایم کوتاه بنویس تا بخوانم چون حوصله ام اوف میشود، صراحتا بگویم -نخوانید- به من چه خودتان ضرر می کنید.

دوم

از این دوستمان تعجب میکنم که این صوت امام در بهشت زهرا را نشنید که امام گفت: من دولت تعیین میکنم، من تو دهن این دولت می زنم.

سوم

یادم به نقل هایی افتاد که راجع به پیامبر اکرم می گفتند: پیامبر برای بعد از خودش برنامه ای نداشته و جواب ما همین بس که عجب!!! چطور ممکن است!!!

چهارم

چون که 100 آید 90 هم پیش ماست، یعنی اگر امام برنامه جهانی کردن شیعه را داشته است، مگر می شود راجع به اولین حرکتش و مدل کوچکش فکری نکرده باشد؟

پنجم

امام رحمه الله علبه چندین سال قبل از به پیروزی رسیدن انقلاب مطالبی را در مبحث ولایت فقیه مطرح میکنند که بعد ها تحت همین عنوان به چاپ می رسد سال 48-49 که صراحتا به حکومت اشاره میکند.از جمله این مطلب:

اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت جزء ولایت است.

ششم

دوستان گرامی و عزیزمان را به خواندن تاریخچه و فلسفه تشکیل حزب جمهوری اسلامی به دبیر کلی آیت الله شهید بهشتی دعوت می کنم، که اگر نگویند اینها داشتند در این حزب خاله بازی می کردند. نا سلامتی داشتند وزیر و وکیل برای مملکت داری تربیت می کرده اند.

فلسفه تشکیل حزب:

ضرورت ایجاد تشکیلات و به وجود آوردن نوعی هماهنگی درونی میان نیروهای سیاسی و مبارز مذهبی، از اموری بود که بعد از شهریور ۱۳۲۰ و خصوصا بعد از کودتای ۲۸ مرداد، ذهن بعضی‌از فعالان سیاسی متدین را به‌خود مشغول‌کرده بود. مؤسسان حزب با تحلیل اوضاع خاص تاریخی و سیاسی‌کشور، دریافته بودند که پس از پیروزی انقلاب با قرارگرفتن بار سنگین اداره کشور بر دوش انقلابیان، آن هم بر اساس موازین و آرمان‌های انقلاب اسلامی، وجود یک تشکیلات سیاسی فراگیر و کارآمد، امری حیاتی است وگرنه انقلاب اسلامی نیز به سرنوشت نهضت مشروطه و موارد مشابه دچار خواهد شد.

هفتم

خوب شد امام مرد و این حرفها رو نشنید.

 

منبع: 

بهشتی، ۱۳۶۱، دفتر۱، ص ۴۵۰۴۵۱

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه